ديـدار شد ميـسر و بـوس و كنار هم از بخت، شـكر دارم و از روزگـار هـم زاهد برو که طالع اگر، طالع من است جامم به دست باشد و زلفِ نگار هم,طالع ...ادامه مطلب
تا جوان بودمی به خود گفتم شیر، شیر است گر چه پیر بوَد چون شدم پیر، نیک دانستم پیر، پیر است اگر چه شیر بوَد ,شیر ...ادامه مطلب
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت، حواله بود چهل سال، رنج و غصه کشیدیم و عاقبت تدبیر ما به دست شراب دوساله بود ,تعبیر خواب ...ادامه مطلب
"پروردگارم، مهربان من، از دوزخ اين بهشت، رهايي ام بخش! در اينجا هر درختي مرا قامت دشنامي است و هر زمزمه اي بانگ عزايي و هر چشم اندازي سكوت گنگ و بي حاصلي، رنج زاي گسترده اي. در هراس دم مي زنم. در بي قراري زندگي مي كنم. و بهشت تو براي من بيهودگي رنگيني است. اين حوران زيبا و قلمان رعنا همچون مائده هاي ديگر براي پاسخ نيازي در من اند، اما خود من بي پاسخ مانده ام. هيچ كس، هيچ چيز در اين جا "به خود" هيچ نيست. "بودن من" بي مخاطب مانده است. من در اين بهشت، همچون تو در انبوه آفريده هاي رنگارنگت تنهايم. "تو قلب بيگانه را مي شناسي كه خود در سرزمين وجود بيگانه بوده اي"! "كسي را برايم بيافرين تا در او بيارامم"! دردم درد "بي كسي" بود ,دوزخ, بهشت , ...ادامه مطلب
فرزندان ایران زمین مطلب زیر را در سایت های خود بگذارید . حکمای چهارگانه تارنگار دانشنامه در نوشته ایی فاخر از حکمای چهارگانه گیتی سخن گفته است حکیمان : فردوسی توسی ، ارد بزرگ ، بزرگ مهر و خیام نیشابوری . چنانچه در نقشه زیر می بینید چهارگوش های سرخ رنگ زادگاه این بزرگان بوده است . این خود جای شگفتی بسیار دارد که چطور حکمای خردمند و نیک اندیش ما از کرانه های پهلوی نشینان ایران برخواسته اند و در جای جای سخن خویش ما را به انسان دوستی ، مهر و عشق به میهن و آزادگی فراخوانده اند . در لغتنامه دهخدا در مورد واژه حکیم می خوانیم : حکیم . [ ح َ ] (ع ص ، اِ)دانا. (غیاث ). فرزانه . (مفاتیح العلوم ) (فرهنگ اسدی ). فرزان . خردپژوه . داننده . خردمند. دانشمند. || درست کار. (مهذب الاسماء) (السامی ) (زوزنی ). کننده ٔ کارهای سزاوار. || درست گفتار. (دهار)(السامی ) (مهذب الاسماء). || راست گفتار. || راست کار. (دهار) (غیاث ). راست کردار. استوار. (مهذب الاسماء). استوارکار. (دهار) چنانچه می بینید یک حکیم باید دارنده : دانندگی ، فرزانه گی ، فرزان بودن ، خردمندی و دانشمندی باشد تازه بخش کرداری آن هم هست که باید راست کردار و استوار و راست گفتار باشد. حکیم فردوسی می فرماید : همان رنج بردار خوانندگان ... کجا آن حکیمان و دانندگان و ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ص 389) می گوید : چه گفتند آن حکیمان سخن گوی ... که بردند از ملایک در سخن گوی سوزنی گوید : همیشه تا بجهان زنده نامی ابد است ... حکیم را به ثنا و کریم را به عطا در دل تاریخ بارها پادشاهان و دیوانسالاران مدیحه سرایان خویش را حکیم نامیده اند اما بمرور زمان عیار هر یک عیان شده و نام حکیم بر تارک وجود این چهار مرد درخشیده است : حکیم فردوسی ، حکیم ارد بزرگ ، حکیم بزرگمهر و حکیم خیام ... نامشان تا ابد جاری ... و اما ادامه نوشته را از تارنگار دانشنامه پیشکش شما یاران و دوستان می نمایم : جهان در طی سیر تکاملی خویش شاهد بروز و ظهور اندیشمندان و متفکرینی بوده است که این سیر تکاملی را در چهار چوبی خردمندانه و آگاهی بخشانه هدایت نموده اند نقش آنها به عنوان انسانهایی فرهنگ ساز همواره درخشیده و می درخشد . خوی بشر وحشی است اگر از ابتدا رها شود دارای گرایشات حیوانی و غیر اجتماعی می گردد . آنچه بشر را ,حکیم ارد بزرگ , خیام , فردوسی , لغتنامه دهخدا , ...ادامه مطلب
نرگس آتش پرست نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر مرگ را همچون شراب ناب کم کم می فروخت در تمام سالهای رفته برما روزگار مهربانی می خرید از ما و ماتم می فروخت من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت فاضل نظری ,فاضل نظری , آتش پرستی , شبنم ...ادامه مطلب
دکتر علی شريعتی انسانها را به چهار دسته تقسيم کرده است: ١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند. عمده آدمها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم ميشوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند. ٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند. مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هويتشان را به ازای چيزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصيتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآيند. مرده و زندهشان يکی است. ٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند. آدمهای معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم. ٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند. شگفتانگيزترين آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نميتوانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما ميروند نرم نرم آهسته آهسته درک ميکنيم، باز ميشناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگيريم قفل بر زبانمان ميزنند. اختيار از ما سلب ميشود. سکوت میکنيم و غرقه در حضور آنان مست میشويم و درست در زماني که میروند يادمان میآيد که چه حرفها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اينها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد. ,شگفتانگيزترين آدمها , علی شريعتی , هويت ...ادامه مطلب
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا، دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند! فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش… شروع میکنی به خرج کردنشان! توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟ بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها! سواستفاده کردن به پیری و معرکهگیری… اما بگذار به سن تو برسند! بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند غریب است دوست داشتن. و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند نویسندشو نمیدونم کیه. ولی دلمو تکون داد ,روز مبادا , عاشق , ...ادامه مطلب
+++++++++++++++++++++++++++فرزندان کورش کبیر مطلب زیر را در سایت های خود بگذارید . "راه ابریشم دروغی بیش نیست" حکیم ارد بزرگ :« نام راه ابریشم و یا جاده ابریشم همانند نام خلیج عربی دروغین و شرم آور است . این "راه ایران" است که چینی ها بدنبال دزدیدن آن هستند ، هر پروژه ایی که با نام "راه ابریشم" انجام شود پشت نمودن به پیشینه کهن سرزمینمان ایران است برای ساخت ، نگهداری و نگهبانی از این راه مردم و فرمانروایان ایران رنج بسیار کشیده اند .چینی ها در این پنجاه سال به هزار گونه کوشش کرده اند نام "راه ابریشم" را جهانی کنند ! با نگاهی به تاریخ نوشتاری ما خواهید دید این واژه پیشینه ایی بیش از 50 سال ندارد تاریخی که برایش نوشته اند دروغین است . پذیرش و بهره گیری از آن به هیچگونه پذیرفتنی نیست . » راه ایران در شاهنامه حکیم توس فردوسی* بران گونه پویان براه آمدندبیک هفته نزدیک شاه آمدندچو از راه ایران بیامد سوارکس آمد بر خسرو نامدارپذیره فرستاد شماخ راچه مایه دلیران گستاخ رابپرسید چون دید روی هجیرکه ای پهلوانزادهٔ شیرگیر * دانم همی گیوو گودرز رانه پیمودهام هرگز آن مرز رابفرمود تا خوردنی هرچ بودنهادند در پیش درویش زودیکایک سخن کرد ازو خواستارکه با تو چرا شد دژم روزگارچه پرسی ز گردان و شاه و سپاهچه داری همی راه ایران نگاهمنیژه بدو گفت کز کار منچه پرسی ز بدبخت و تیمار منکزان چاه سر با دلی پر ز درددویدم بنزد تو ای رادمردزدی بانگ بر من چو جنگاوراننترسیدی از داور داورانمنیژه منم دخت افراسیاببرهنه ندیدی رخم آفتاب * نهادند زین بر سمند چمانخروش آمد از دیده هم در زمانکه ای پهلوان جهان شادباشز تیمار و درد و غم آزاد باشکه از راه ایران یکی تیره گردپدید آمد و روز شد لاژوردفراوان درفش از میان سپاهبرآمد بکردار تابنده ماهبپیش اندرون گرگ پیکر یکییکی ماه پیکر ز دور اندکیدرفشی بدید اژدها پیکرشپدید آمد و شیر زرین سرشبدو گفت گودرز انوشهٔ بدیز دیدار تو دور چشم بدی حکیم ارد بزرگ درد و غم تو ، درد و غم همه فرزندان کورش کبیر استآزاده مرد نمی گذاریم راه ایران ما راه ابریشم شودنمی گذاریم خلیج فارس ما خلیج عربی شودنمی گذاریم رستم ما هرکول شود و نمی گذاریم ایران ویران شود زنده باد تا ابد ایران, ...ادامه مطلب
خردمند هرگز غم آنچه را از دستش رفته نمی خورد ، حتی اگر عزیز ترین کسش مرد و وی را به خاک سپرد ، شکسته غم و درد نمی گردد ، دیگر آنکه مرد خردور از نادیدنیها چنان دل می کند که باد از بید می گذرد . بزرگمهر بختگان پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند . بزرگمهر بختگان مال هم مایه سربلندی و آسایش است ، و هم سبب خواری و پریشانی . اگر به آیین خرد صرف شود آفریننده شادی و برآورنده نام نیک است ، اما اگر بنهند و نخورند یا چنانکه باید بکار نبرند بهای سنگ و گوهر شاهوار یکی است . بزرگمهر بختگان اگر امیدواری که رنجت بار نیکو دهد هرگز گفتار آموزگاران را خوار مدار و از فرمانشان سر مپیچ . بزرگمهر بختگان توانگر کسی است که به آنچه خداوند توانا نصیبش کرده خرسند باشد . زیرا شوریده بخت تر و پراکنده خاطرتر از آزمند کسی نیست . بزرگمهر بختگان بیدارترین ، هشیارترین ، و پسندیده ترین کسان ، دانای سالخورده ای باشد که دانش به تجربت آموخته است . بزرگمهر بختگان آنکه در طلب کمال است باید خرد ور و با دانش باشد . بزرگمهر بختگان به بسیار گفتن آبروی خود مبر . بزرگمهر بختگان خوشا به حال پیمان منشانی که وجودشان به پیرایه پاکی و شرم آراسته شده . بزرگمهر بختگان اگر پرسند کیستی باید هنرهای خویش را بشماری . بزرگمهر بختگان باید پیوسته به پروردگار بی همتا رو آوریم ، در هر کاری او را بینا دانیم و باور کنیم که روزی ده مختار اوست . بزرگمهر بختگان آز مایه نگرانی و تشویش خاطر است . بزرگمهر بختگان در حق کسی که قدر نیکمردی نشناسد نیکی نشاید . بزرگمهر بختگان گشاده دلان بختیارانند . بزرگمهر بختگان آسوده حال کسی است که بردبار است . بزرگمهر بختگان آن که آرزوی سروری دارد باید هنر بسیار داشته باشد. بزرگمهر بختگان هرگز در کژی و کاستی نمی کوبد و جز ره رادی و راستی نمی پوید . بزرگمهر بختگان هفت چیز نشان بی خردی است : خشم آوردن بر بی گناه ، بخشش به ناسزاوار ، ناسپاسی به یزدان ، پراکندن راز ، دست زدن به کار ناسودمند ، اعتماد به مردمان نا استوار ، لجاج و ستیهندگی در درغگویی . بزرگمهر بختگان کسی که در انجمن خاموش بماند دل آسوده است . هوش و دل و جان از شنیدن و به خاطر سپردن سخن دانندگان ت,بزرگمهر , سخنان بزرگمهر ...ادامه مطلب